دلم کـــــــــــمی خدا میخواد…
کمی سکـــــــــــوت…
کمی دل بریدن میخواد…
کمی اشک…
کمی بهت…
کمی آغوش آسمانی
کمی دور شدن از این آدمها…!
کمی رسیدن به خدا…
.
.
.
خداوندا …
دقیق یادم نیست آخرین بار کی خود را پیدا کردم …
اما خوب یادم هست هرگاه که گم شدم ، دستم در دست تو نبود …
.
.
.
دست نیازمندی را گرفتم برای لحظه ایی کوتاه و صدایی شنیدم که مرا لرزاند !!
صدای خنده ی “خدا” را شنیدم ، واضح تر از صدای نفس هایم …
.
.
.
خدایا….
یا نوری بیفکن ، یا توری…
ماهی کوچکــت از تاریکی این اقیانوس می ترســـــد !